پاسدار رشید اسلام، کاظم عباسزاده در سال۱۳۳۳ هجری شمسی، برابر با ۱۳۷۴هجری قمری در روستای خضرلو، در یک خانواده ساده ومذهبی چشم به جهان گشود. در آن زمان، مدرسه به معنای فعلی به صورت رسمی و کلاسیک وجود نداشته و به صورت مکتبخانهای بوده است. درآن موقع به علت خفقان بیش ازحد رژیم پهلوی، جوکشور کمکم داشت به ضرر رژیم به حالت انفجار نزدیک میشد که محمد رضا شاه با به راه انداختن طرح فریبکارانه انقلاب سفید، اقدام به تشکیل سپاه دانش، سپاه بهداشت و سپاه آبادانی نمود، بلكه با انجام خدماتی مقطعی، تا حدی از حالت انفجار کشور بکاهد. در آن زمان، سپاه دانش به صورت مکتبخانهای در روستاها به سوادآموزی میپرداخت که پاسدار رشید اسلام کاظم عباسزاده نیز در راستای همین امر، شروع به تحصیل کرد . در دوران نوجوانی و جوانی، مؤذن مسجد بودند و به نماز اول وقت بسیار مقید بودند و سجیه خوش اخلاقی نیز همیشه چاشنی برخوردهایشان بود. و در سال تحصیلی ۱۳۴۱–۱۳۴۰، پایه اول ابتدایی را به پایان برد، اما موفقیت چشمگیری در درس از خود نشان نداد، ولی با همه اینها پا به کلاس دوم ابتدایی گذاشت، ولی متاسفانه باز هم موفقیت آنچنانی کسب نکرد و فقر مادی خانواده نیز دلیل مضاعفی شد که تحصیل را رها نموده و به کار کشاورزی و دامداری در روستا بپردازد. در سال ۱۳۵۶ و در اوج مبارزات مردم انقلابی ایران علیه رژیم منحوس پهلوی، در سن۲۳ سالگی اقدام به امر ازدواج مینماید که ثمره این زندگی مشترک۲۰ ساله، شش یادگار میباشدکه الحمدلله از نظر علمی و تحصیلی خانواده موفقی هستند.
در اول زندگی مشترك، خانه محقری میسازند و دو سال ساکن میشوند، ولی سیل آن را ویران میکند و دوباره از نو با كمك جهادسازندگی، یک خانه کوچکی میسازند و در آن ساکن میشوند و پس از مدتی، به سلماس مهاجرت میکنند. از همان ابتدای زندگی، به غیر از دوماه اول، همیشه درمنطقه سردشت کردستان بودند، به طوری که هر 3 ماه یکبار میآمد و به منزل سر میزدند. البته در ابتدا، سه ماه به عنوان بسیجی داوطلب، به جبهه اعزام میشوند.
حضرت امام (ره) را بسیار دوست داشتند. موقع رحلت حضرت امام (ره)، ایشان خیلی ناراحت شده بودند و بی تابی میکردند و همیشه برای شادی روح حضرت امام (ره) دعا میکردند و هر وقت به یاد امام (ره) میافتادند، گریه میکردند. فرزندان خود را همیشه به نماز اولوقت وتحصیل علم سفارش میکردند و میگفتند:” ما هرچه میکشیم، از بیسوادی ونداشتن علم است.“ ایشان حدود ۱۴۲ ماه و۱۱ روز درمناطق جنگی جنوب، غرب ومناطق عملیاتی حضور مداوم و فعال داشتند. آن بزرگوار، مدتی نیز در پایگاه عملیاتی کردوان سلماس( به عنوان مسؤول پایگاه) خدمت میکردند و چون مؤذن خوبی بودند و در همه جا اذان میگفتند، درمنطقه، به ”ملا کاظم“ معروف شده بودند .